نمیدانم دنیای شما کثیف است یا چشمان من فاحشه؟!
امروز دختر 14 ساله ای ..........شد…
امروز دختری در ماشین شیشه دودی با ................شد…
امروز دختری در التماس چشمانش در چهار ............. شد…
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
روش های تشخیص عشق و هوس | 0 | 49 | darvan |
حد و حدود رابطه جنسی در زندگی مشترک را بدانید | 0 | 26 | darvan |
با این سـوالات کلیـدی، زنـدگیتـان را بیـمه کنیـد | 0 | 25 | darvan |
مهمتـرین اشتـباهات غیـرقابل جبـران دوران نامـزدی | 0 | 23 | darvan |
10 سخن از بزرگان | 0 | 16 | darvan |
زوج چینی نوزاد خود را برای خرید آی فون فروختند! | 0 | 18 | darvan |
جدیدترین تلفن هوشمند سامسونگ با نگاه کاربر قفل میشود | 0 | 17 | darvan |
ترفندی جالب در رایانه | 0 | 19 | darvan |
دایی متهم به تبانی شد | 0 | 24 | darvan |
جدیدترین اقدام قهرمانی علیه دایی | 0 | 35 | darvan |
چارهای جز جدایی از پرسپولیس ندارم | 0 | 22 | darvan |
اس ام اس خنده دار | 0 | 22 | darvan |
قلعهنویی رازش در مورد کیروش را افشا کرد | 0 | 21 | darvan |
sms | 0 | 27 | darvan |
نمیدانم دنیای شما کثیف است یا چشمان من فاحشه؟!
امروز دختر 14 ساله ای ..........شد…
امروز دختری در ماشین شیشه دودی با ................شد…
امروز دختری در التماس چشمانش در چهار ............. شد…
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
روزی پسر بچه ای در خیابان سكه ای یك سنتی پیدا كرد . او از پیدا كردن این پول ،آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شده . این تجربه باعث شد كه بقیه روزها هم با چشمهای باز ، سرش را به سمت پایین بگیرد ( به دنبال گنج ) !!! او در مدت زندگیش ، 296 سكه 1 سنتی ، 48 سكه 5 سنتی ، 19 سكه 10 سنتی ، 16 سكه 25 سنتی ، 2 سكه نیم دلاری و یك اسكناس مچاله شده 1 دلاری پیدا كرد . یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت . در برابر به دست آوردن این 13 دلار و 26 سنت ، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین كمان و منظره درختان افرا در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حركت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ، در حالی كه از شكلی به شكل دیگر در می آمدند ، ندید . پرندگان در حال پرواز ، درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر ، هرگز جزئی از خاطرات او نشد
طنز دانشجویی
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلام
بعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگ
سوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفن
می دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدر
من که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهار
میکنم در شرکت رایانه کار
دختری چون من که خیلی خانمه
بیشت و شش ساله _مجرد_دیپلمه
دختری که خانه اش در شهرک است
کوی پنجم_نبش کوچه_نمره شصت
در چه مورد با تو گردد هم کلام
با تو من حرفی ندارم والسلام!!!
هر هزارسال، یک بار فرشته ها قالی جهان را در هفت آسمان می تکانند
تا گرد وخاک هزارساله اش بریزد وهربار با خود می گویند:
این نیست قالی که انسان قرار بود ببافد
این فرش فاجعه است...
با زمینه سرخ خون...
و حاشیه های کبود معصیت...
تعداد صفحات : 5